محل تبلیغات شما

ســــــــــــــلام

راستش نمیدونم میخوام از چی بنویسم ولی یه بغضی گلوم رو گرفته و نمیدونم چیکار کنم، چی بگم، از کجاش بگم.

نمیدونم تو این کاروان هستی، نقش من چیه؟ خودمو باید برای چه کاری آماده کنم؛ الان خوب عمل میکنم؟ (سوال مسخره ایست، مسلماً خوب نیست)، ولی ای خدای خوب من، اگه شما در این موقعیت منو رها کنی من چه کنم؟

میخوام سری بعدی که رهبرم فرمود :این عمار» (که ان شاالله که اتفاق نیفته) سرمو بگیرم بالا بگم امر کن.

دلم امام زمانمو میخواد که تو بغلش زار زار گریه کنم و ازش کمک بخوام، دلم امام زمانمو میخواد تا دیگه مشکلی نباشه (البته اگه خودم مشکل نباشم)، و  و   و  به هزار دلیل دیگه دلم اون رو میخواد

همین.

پ.ن: خداجون به دل این بنده ات هم دوباره نگاه کن ببین که به همه درها زده و با دیدنش بسته شده.


صرفا جهت اعلام زنده بودن

شما رابه نشستن پای حرف های باران دعوت می کنیم ...

دوست دارم خیلی .......

میخواد ,نمیدونم ,دلم ,زمانمو ,، ,تو ,دلم امام ,زمانمو میخواد ,امام زمانمو ,تا دیگه ,میخواد تا ,امام زمانمو میخواد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها