دلنوشته های مهدی (تحلیلگر بسیجی)

سلام خدمت کسایی که به وبلاگم سر زدید

 

دنیای واتس اپ و تلگرام دیگه دنیای وبلاگ رو به طور کلی از سر راه برداشت.

اون موقعا فضای جالبی بود ولی الان دیگه نه.

اینجا زرقان، سال چهارم، حوزه علمیه سفیران هدایت.

سلام بر امام جود و کرم و سخاوت همان مولایی که فقیری از در خانه اش باز نگشت مگر حاجت روا؛
سخاوت و کرم را از پدرانش به ارث برده و از مادر پهلو شکسته اش همان مادری که گردنبندش گرسنه ای را سیر کرد، ای را پوشاند، پیاده ای را سواره کرد، غلامی را آزاد کرد و عاقبت به صاحبش بازگشت. آری رسم است در این خاندان دستگیری از فقرا. 
الذین یقیمون الصلاه ویوتون اکات و هم راکعون»

السلام علیک یاجوادالائمه (ع)»

امروز عاشقان آن امام غریب به پا خاسته اند تا به پیروی از آن حضرت گرهی بگشایند و دلی شاد کنند هرچند ناچیز.

آری هنوز سفره ی کرامت مولا پهن است. 
وعده گاه عاشقان جوادالائمه (ع)۱۰ تا ۱۴ اسفند ماه 
اراک، میدان شریعتی، دانشگاه مرکزی، ساختمان گل و گلاب طبقه همکف؛

موسسه خیریه دانشجویی جوادالائمه (ع) دانشگاه اراک

واست شدم کلبو، تو صاحب قلبو، دل بی تاب من هستی

یا حضرت لیلی، دوست دارم خیلی، آخه ارباب من هستی

 

ثارالله حسین اباعبدالله

 

نوکر اگه اسمش نوکره باید نمازش سر وقت باشه

طرفدار ولایت علی، خیلی شدید و سرسخت باشه

 

تو راه معرفت که پا گذاشت تا عاقبت به خیری راهی نیست

بوسه که زد به پرچم حسین بگید خیالش دیگه تخت باشه

 

به اسم یه نوکر، شدم با تو دم پر، عالم زهیری خوبه

کنار تو والله، حضرت ثارالله، عاقبت بخیری خوبه

 

پ.ن: لینک دانلود این مداحی:

http://dl.beynolharameyn.ir/haftegi/92/sound/92-11-16%20(2).mp3

یا علی

لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُ‌كُمْ ۖ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکّر (و بیداری) شما در آن است! آیا نمی‌فهمید؟!

سوره انبیاء آیه 10

پ.ن: سلام خدا جونم.

داشتم قرآن آنلاین میخوندم (البته ریا نشه)، امروز صفحه 322 بود، سوره انبیاء از آیه اول تا دهم این سوره؛

خدا جون رک و راست بهت میگم، پس چرا من بیدار نمیشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا من آیات و نشونه هات رو میبینم ولی روی من تاثیر نمیذاره؟؟؟

یاد شهید علم الهدی افتادم، تو کتاب سفر سرخ نوشته بود که این شهید بزرگوار وقتی قرآن میخوند دنبال جواب سوالایی که تو ذهنش بود، میگشت؛

ولی من چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با این وضع قرآن خوندنم، با این وضع تزکیه روحی ام،

میخوام چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟

یه جمله از یه بزرگی یادمه که فرموده بود که کسایی که نماز شب نمیخونن به جایی نمیرسن،

وقتی که اینها رو با هم جمع میکنم، میبینم از همه اش من نمره صفر میگیرم، خب هر چی صفر رو به صفر اضافه کنیم ارزشی پیدا نمیکنه،

0+0+0+.+0= 0.000000000000000000000000

خدایا خودت سنگینم کن!!!!!!!

بودند جزو قافله بی سوادها
یک عده بی سواد، رضائی نژادها
عقد اخوتی که نبستیم هم شکست
پای قرارداد، سر انعقادها
ای وای از آن نهاد ریاست که هیاتش
یک سینه آه کرده بلند از نهاد ها
یک بی سواد، در صف کالا، دو روز پیش
جان داده است در وسط ازدیادها
مائیم و خشم از طمع کدخدای ده
تو باش و خنده های محمدجوادها

*محمد رسولی

بی صوات ها بخوانند .

پ.ن:نیستم از اونهایی که بخام از عمد از آقای دکتر بد بگم ولی وقتی که حرمت نگه نمیداره من چی بگم؟

ســــــــــــــلام

راستش نمیدونم میخوام از چی بنویسم ولی یه بغضی گلوم رو گرفته و نمیدونم چیکار کنم، چی بگم، از کجاش بگم.

نمیدونم تو این کاروان هستی، نقش من چیه؟ خودمو باید برای چه کاری آماده کنم؛ الان خوب عمل میکنم؟ (سوال مسخره ایست، مسلماً خوب نیست)، ولی ای خدای خوب من، اگه شما در این موقعیت منو رها کنی من چه کنم؟

میخوام سری بعدی که رهبرم فرمود :این عمار» (که ان شاالله که اتفاق نیفته) سرمو بگیرم بالا بگم امر کن.

دلم امام زمانمو میخواد که تو بغلش زار زار گریه کنم و ازش کمک بخوام، دلم امام زمانمو میخواد تا دیگه مشکلی نباشه (البته اگه خودم مشکل نباشم)، و  و   و  به هزار دلیل دیگه دلم اون رو میخواد

همین.

پ.ن: خداجون به دل این بنده ات هم دوباره نگاه کن ببین که به همه درها زده و با دیدنش بسته شده.